جدول جو
جدول جو

معنی سرآسیمه شدن - جستجوی لغت در جدول جو

سرآسیمه شدن
(حِ کَ دَ)
مضطرب و پریشان شدن:
کسی کو ز فرمان یزدان بتافت
سرآسیمه شد خویشتن را نیافت.
فردوسی.
خروش آمد و بانگ زخم تبر
سرآسیمه شد گیو پرخاشخر.
فردوسی.
رجوع به سراسیمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ کَ / کِ دَ)
سرآسیمه شدن. پریشان شدن. آشفته شدن:
چنان لشکر گشن و چندان سوار
سرآسیمه گشتند از کارزار.
فردوسی.
عطار بدین کوی سرآسیمه همی گشت
تا نفی شد و از ره اثبات برآمد.
عطار
لغت نامه دهخدا